عشق من

دل نوشته و کلام معصومین

عشق من

دل نوشته و کلام معصومین

کبوتر حرم

اومدم توی آسمون مشهد  

      می شد غربت تو نگاه آسمون دید  

خیلی دلم گرفت اما   

من به عشق آقام این همه راهو اومده بودم  

خیلی خسته شده بودم  

اومدم تو صحن انقلاب  

                          کنار سقاخونه اسمایل طلا  

 

 

 

 

نشتمو کمی آب خوردم و گفتم سلام بر حسین  

خیلی خوشحال شده بودم که از زندان آزاد شدم 

                 حالا می تونستم نفسی تازه کنم رفتم و  

              سر راه بچه هایی که داشتن بازی می کردن نشستم  

خیلی خسته بودم ناگهان سایه ای رو بالا سرم حس کردم  

 

                ...............................

  .................................                 ............................................

خیلی ترسیده بودم اما اون اومدو منو در آغوش کشید  

       نوازشم کرد چشماش نوری نداشت  

 اما من شادی روتونگاش میدیدم آرامشی به من میداد  

که تا حالا حسش نکرده بودم بعد منو پر تاب کرد تو دل آسمونو 

 نگاهش منو دنبال کرد پریدم  

 اونقدر که به گنبد طلایی امام رضا رسیدم گفتم  

                     سلام بر علی ابن موسی الرضا  

 

روی گنبد نشستمو برای شفای چشماش دعا کردم  

ساعتی نگذشته بود که نقارخونه ها به صدادر اومد خودش بود چشماش حالا می تونست پروا زکبوترای حرمو تماشا کنه .